این روزها باید تصمیم بزرگی بگیرم. از مزایا و معایب هر تصمیم مینویسم، خط می زنم و دوباره می نویسم. چندین بار این کار را تکرار می کنم. وقتی به سی سالگی نزدیک میشوی، گرفتن تصمیم های بزرگ دیگر آنقدرها راحت نیست. صدایی در ذهنت تکرار می شود که دیگر خیلی وقت آزمون و خطا […]
امروز، روزی تاثیر گذار برای تمام دوران زندگی ام
امروز با خودم قرار گذاشتم که دریافت اطلاعات از دنیای اینترنت رو به مدت یک هفته محدود کنم. می دونم ذهن توانایی پردازش این حجم از اطلاعاتِ بعضا پراکنده رو نداره. این چند وقته استفاده زیادی از مطالب موجود در دنیای وب کرده بودم (منظورم فقط اینستاگرام نیست، بلکه مطالب مفید و آموزنده مثل متمم […]
من معمولیترین آدم کره زمینام
خیلی از درد و رنج های ما از مقایسه خودمون با دیگران منشا میگیره. اینکه فکر میکنیم حتما باید آدم خیلی خاصی باشیم. کار خیلی خاصی انجام داده باشیم تا لیاقت خوشحال بودن و حتی (بودن) رو داشته باشیم. خوب همونطور که احتمالا حدس میزنید این قضیه هم مثل خیلی از قضایای دیگه، از دوران […]
یک جملهای
حقیقت این است که من مجنونم، نه به لیلا یا هر معشوق دیگری، که به رویا.
یک پاراگرافی
قبلتر ها، از گذار روزها قدری هراسان بودم. خیال میکردم در هر روز باید دستاورد غریبی داشته باشم. دستاوردی که حتی نمیدانستم چیست. این روزها اما، نشسته ام به تماشای گذار روزها. به تماشای روزمرگی و بیرون کشیدن زیبایی و معنا از دل آن. عجیب آنکه از قبلترها شادمانترم. شادمانی نه به معنای عدم غم. […]
سعی نکن شبیه دیگری باشی
دلت میخواد خوشحال باشی؟ برو جلوی آینه وایسا. به آدمی که میبینی خوب نگاه کن. ببین چی دلش میخواد؟ چطوری حالش خوب میشه؟ نیازهاش چیه؟ خوب بهش گوش کن. بدون که اولین آدم مهم این دنیا برای تو، همین آدمیه که داری تو آینه میبینی. هر جوری که اون راضیه و احساس آرامش میکنه زندگی […]
پیشفرضهایت در مورد خودت را همیشه هم باور نکن
گاهی اوقات، پیشفرضهایی که در مورد خودمان داریم، دست و پایمان را میبندند و فرصت رشد و تجربههای جدید را از ما میگیرند. مثلا اگر تا بهحال، به هر دلیلی خیلی ورزش نکردهایم و با خود فکر کنیم من که اهل ورزش نیستم، ورزش برای آدمهای خاصی است که با علاقه و استعداد آن به […]
آنچه از ذهن مریمی در نیمه شبی گذشت
1- امشب چند ساعتی باران باریده و خیابانها خیساند. ساعت ۲۰ دقیقه بعد از نیمه شب است. خانه در تاریکی فرورفته. من اما آمدهام دم پنجره و خنکای نسیم پاییزی قدری اندامم را به لرزه انداخته است. با این حال این هوا را دوست دارم. روحم را تازه میکند. تا چند دقیقه پیش داشتم در […]
نگاهی به نحوه یادگیری زبان، چطور بدون درد یاد بگیریم؟
فرآیند یادگیری زبانهای خارجی، برخلاف خیلی از آدم ها، هیچوقت برای من خستهکننده و طاقتفرسا نبودهاست. چرا؟ چون به چشم درس و مشق به آن نگاه نمیکنم. چه آن وقت که بدون اینکه یک ترم کلاس زبان رفته باشم، شروع به انگلیسی حرف زدن کردم (دروغ چرا، یک بار آن موقعهایی که ۱۵،۱۶ سالام بود، […]
چه بیرحمانه زیباست
Andiamo باورت میشود کلمهای مثل “بریم” بتواند چنین آهنگین و خیال انگیز باشد؟ Andiamo به تنهایی منبع عظیم شعف من در یکی، دو روز اخیر بوده است. چه زیبا زبانی است ایتالیایی و چه شادمانم من با شنیدنش، خواندنش و جرعهجرعه نوشیدنش.